چون من میگم
من کیم؟ ابوالفضل فتاحی طراح و توسعه دهنده ی دیوونه بازی در ایران و جهان، متولد نهمین روز از ماه ماهی در سال شصت و چهار، به نظرم همیشه حرف آخر رو باید دیوونه ها بزنند چون از عواقب انجام کارهای پر خطر نمی ترسند و ملاحظات پیچیده ای رو برای تصمیم گیری لحاظ نمی کنند، شخصیت من ENTJ هست خودم هم درست خودم رو نشناختم، نمی دونم اینا چطوری تونستند تشخیص بدن، به هر حال احساس می کنم تا توی این دنیا هستم باید کارهای فوق العاده ای انجام بدم که اگر من انجامشون ندم کس دیگه ای نیست که اونها رو انجام بدم، برای همین با خیال راحت هر چیزی که میاد توی ذهنم رو دوست دارم بسازم چون بدون شک چیز خوبی هست، خودشیفتگی آخه تا چه حد؟ :)
کلی کار تا حالا انجام دادم که گفتنشون اینجا دردی از دردهای شما را دوا نمی کنه، کلی هم دوره ی آموزشی شرکت کردم که فقط به درد خودم می خورده و می دونم شما خودتون می دونید باید چه دوره هایی شرکت کنید، یک سری جاها هم درس دادم و مربی بودم که اگر مفید بوده به درد شرکت کننده هاش خورده و باز سودی برای شما نداره اینجا، یک سری کار پژوهشی کردم که نتایج اون به درد خودم می خوره و دارم ازشون استفاده می کنم بعضی از نتایج هم خیلی وقته داره توی ذهنم خاک می خورند و نمی تونم ازشون استفاده کنم و کلی همایش مختلف که بیشترش به درد خودم هم نخورده چه برسه به شما، پس من الان باید درباره ی چیه خودم اینجا برای شما بنویسم؟
از بچه گی عاشق ورزش های انفرادی بودم و تکواندو رو انتخاب کردم تا دان ۲ هم رفتم بعد دیگه همراه خوب نداشتم ادامه ندادم، از ورزش های با توپ که آدم رو مجبور می کنند دنبال توپ بدود اصلا خوشم نمیاد، چون تا توپ مال من هست یا نیست، حال دویدن بی خودی دنبال توپ ندارم، دوچرخه سواری رو خیلی دوست دارم ولی سالهاست متاسفانه تنبل شدم و زیاد دوچرخه سواری نمی کنم، کوهنوردی رو خیلی دوست داشتم ولی توی چند سال گذشته دوستی داشتم که کوه هاش رو با یکی دیگه می رفت و من هم تنهایی حس و حال کوه رفتن نداشتم و این موضوع همیشه من رو آزار می داد که واقعا چرا من رو دعوت نمی کرد با هم بریم کوه، سوالی هست که سالهاست در ذهنم بدون جواب مونده.
کتاب خوندن رو هم دوست دارم ولی هر کتابی رو نمی خونم، متاسفانه هیچ وقت نتونستم به رویای خوندن حداقل سه کتاب در ماه برسم چون همیشه کارهای مزخرفی هست که سرم رو گرم کنه و زمانم رو از دست بدم، رنگ سبز و آبی رو خیلی دوست دارم، البته روشن اش رو، حالا به چه درد شما می خوره اینایی که گفتم نمی دونم، شاید برای خرید هدیه به کارتون بیاد آخه من خیلی دوست دارم یکی بهم هدیه بده، عاشق قرمه سبزی هستم چون سبز داره و در آخر دیوانه وار سفر کردن را دوست دارم، دوست دارم دائم در سفر باشم، همیشه در حال خطر کردن هستم، همیشه مورد نصیحت خانواده و اطرافیانم هستم که شاید بهتر باشه شغلم رو عوض کنم ولی واقعا سفر کردن های من ربطی به شغلم ندارن، فکر کنم کافیه دیگه!